ترسیم وقایع و مصائب ورود اهل بیت به شهر شام
نگاهت کار خود را کرد و بیایمان مسلمان شد تلاوت کردی و از برکت قرآن مسلمان شد حصیرِ پارهای زنجیرهای دور پایت را درآغوشش گرفت و اینچنین آسان مسلمان شد همان رقّاصهٔ کافر شنیدم سجده آورد و از اعجازت زنی از خیل بدکاران مسلمان شد تـمـام ابـرهـا پـای مناجات تو بـاریـدنـد که اشک از صورتت میریخت و باران مسلمان شد فدای خشم خاموشت! عبای صبر بر دوشت بدیها شد فراموشت! دلم حیران مسلمان شد شنیدم بیقرارت بود و هارون برکنارش کرد چه کردی با دلش آقا که زندانبان مسلمان شد تداعی کرد دستِ بستهات داغِ اسارت را در و دیوارِ زندان از غمی سوزان مسلمان شد! |